۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

نتیجه تله تان شبکه های لس آنجلسی



فرزان یا محمد دلجو متولد 1329 تهران.هنر پیشه قبل از انقلاب و مدیر شبکه live channel، بعد از انقلاب است.
همان طور که اطلاع دارید در هفته های اخیر آقایان فرزان دلجو، حمید شبخیز  و بهروز دروی برنامه ای را تحت عنوان تله تان برگزار کردند و تا توانستند جیب مردم بیچاره و ساده لوح را خالی نمودند. در این هفته مردم به چشم خویش دیدند که هنرمندان چقدر می توانند به یکباره محبوب شوند.
مردم ساده لوح طبق روال همیشه تحت تاثیر تبلیغات و سیاه نمایی قرار گرفتند. هنرمندان در این بازی شوم نقش بسزایی داشتند و توانستند با استفاده از چهره و نام خود جیب مردم را خالی کنند.
البته هنرمندانی که چهره آنچنان شناخته شده و محبوبی نداشتند و به نوعی می خواستند جلب توجه کنند.
اما متاسفانه در حالی که مردم در این خیال به سر می بردند و فکر می کردند که پول هایشان جهت همیاری و کمک به شبکه استفاده می شود سناریو به شکل دیگری در حال رقم خوردن بود.
فرزان دلجو سر زنده و شاداب بعد از جمع آوری پول های دریافتی طاقت نیاورده و دور از چشمان پاک مردم ساده لوح در همان هفته، یک خانه 6 طبقه 165 متری در غرب لاس و گاس خریداری می نماید.
اما از آنجایی که همیشه ماه پشت ابر نمی ماند، شخصی به نام ناصر ملکی از املاک مظاهری واقع در خیابان ویکتوری در لس آنجلس که از قضا همسایه فرزان دلجو نیز می باشد، وجدانش بیدار شده و در برنامه ترافیک به صورت تلفنی شرکت می کند و قضیه را علنی افشا می کند. وی بعد از معرفی خود در شبکه یک سئوال از فرزان دلجو می پرسد. سئوال از این قرار است:
آقای دلجو این خانه 6 طبقه 165 متری در غرب لاس و گاس که تازه خریده اید پولش را از کجا آوردید؟
دلجو هم با دست پاچگی پاسخ می دهد من غیر از این کت و شلوار هیچ چیزی ندارم. و دوست داشتم که یک خانه 15 طبقه به جای 6 طبقه داشته باشم.
ماجرا به همین جا ختم نمی شود و دو نفر از کسانی که هر کدام به مبلغ 2000 و 3000 دلار به تله تان کمک کرده بودند ( شاهین افراسیابی و خانم سپیده محبی )، بعد از شنیدن این جریان، پیگیر کار می شوند و بعد از تحقیقات فراوان و اطلاع از صحت و سقم قضیه، از شخص فرزان دلجو و شبکه لایو شکایت می کنند.
در این میان حمید شبخیز و بهروز دروی که اوضاع را قمر در عقرب دیده بودند ابراز بی اطلاعی کرده و برای بدتر نشدن قضایا سکوت اختیار می کنند.
فرزان دلجو 6 روز بعد به دادگاه احضار می شود.
 بعد از 3 جلسه دادگاهی و رو شدن اسناد معتبر و آشکار ، فرزان دلجو مجبور می شود قضیه را فیصله دهد لذا وکیل فرزان دلجو ( اکبر مهاجر )  بعد از این همه حرف و حدیث تمامی صحبت های قبلی را به طور غیر مستقیم زیر سئوال برده و ادعا می کند قرار است خانه خریداری شده در اختیار شبکه لایو قرار گیرد و برای گسترش کار توسط فرزان دلجو خریداری شده است. این در حالی است که خانه به نام شخص فرزان دلجو ثبت شده است و اساسا خانه ای  مسکونی است و قابلیت استفاده کاری را ندارد.
این طرفند کار به جایی نمی رساند و دادگاه بعد از تحقیقات به این نتیجه می رسد که شخص آقای فرزان دلجو چنین پولی در حساب شخصی نداشته است و عقلا نمی توانسته طی دو هفته چنین پولی را جمع آوری کند. و شکی باقی نمی ماند که هزینه خانه خریداری شده از پول های گرفته شده در جریان تله تان بوده است. لذا دادگاه حق را به شاکیان داده و خانه خریداری شده را به مناقصه گذاشته و در آخر فرزان دلجو را به جریمه نقدی و باز پس دهی اموال مردم محکوم می کند.
در ضمن دادگاه اعلام می کند کسانی که به این شبکه و شخص آقای فرزان دلجو طی هفته های گذشته کمک مالی کرده اند می توانند مدارک خود را مستند ارائه نموده و مبالغ خود را باز پس گیرند. در همین رابطه شاکیان اولیه شاهین افراسیابی و خانم سپیده محبی طی دو روز گذشته مبالغ خود (2000 و 3000 دلار ) را از فرزان دلجو باز پس گرفتند.
در آخر دادگاه به دو همکار آقای فرزان دلجو، بهروز دروی نیز اختار داده است که در صورت شکایت همسو با شکایت های قبلی از آقای دلجو با این اشخاص ( حمید شبخیز و بهروز دروی ) برخورد جدی خواهد داشت.
حرف آخر:
نمی دانم چرا ایرانیان اینقدر دل پاک و ساده اندیش هستند که بعد از این همه کلاهبرداری های مکرر دوباره گول حرف های این دلالان را می خورند. به امید آگاهی و آزادی ملت.

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

دموکراسی بوشی


دموکراسی از نوع بوشی
دموکراسی بوشی یعنی چه؟
شما این سخن را بارها و بارها از آقای بوش، ریاست جمهوری سابق آمریکا شنیده اید که هر کس با ما نباشد علیه ماست. از طرفی در طول سالیان گذشته ما شاهد بودیم که هر کس مخالف آمریکا و اسرائیل ندا سر داده متهم به تروریست بودن شده است.
لذا طبق گفته آقای بوش باید گفت: هر کس با ما نباشد علیه ماست و هر کس علیه ماست تروریست است.
اما این نوع از دموکراسی در تاریخ دنیا بی سابقه بوده است. البته در طول تاریخ این نوع از دموکراسی وجود داشته است اما رهبران هیچ کشور و گروه و فرقه ای چنین جرات یا حماقتی نداشته اند که اینگونه واضح و آشکارا خود را حامی و طرفدار این نوع دموکراسی معرفی کنند.
اما در مورد عملکرد شبکه های لس آنجلسی در قبال دموکراسی و آزادی خواهی
بی شک ملت ایران طی سالیان گذشته شاهد دموکراسی و آزادی خواهی این شبکه ها بوده اند.
سئوال اینجاست این دموکراسی از چه نوعی است؟
اگر بخواهیم منصفانه برخورد کنیم باید به عملکرد این شبکه ها در طول سالیان دراز اشاره ای کرده و نتیجه گیری کنیم.
شعار دموکراسی، آزادی بیان، تحمل مخالف، آزادی  زندانیان سیاسی، دفاع از حقوق بشر و مبارزه با جنگ طلبی و ... مطالب به ظاهر زیبایی است که همیشه از زبان مجریان و مدیران این شبکه ها شنیده می شود اما این شعارها چقدر با حقایق فاصله دارد؟
این دموکراسی از چه نوع آن است؟
باید گفت میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.
اگر تحمل مخالف و آزادی بیان حق مسلم هر انسانی است چرا همه این شبکه ها بلا استثناء، مخالفین خود را به شکل های مختلف قطع می کنند. جالب اینجاست که همه این شبکه ها ادعا می کنند علت قطعی صداهای مخالف، طرفداری از جمهوری اسلامی یا انتقاد از سیاست های شبکه و نظام غرب علی الخصوص آمریکاست.
اگر حقوق بشر حق است جا دارد سئوال شود آیا طی کودتای معروف 28 مرداد که به دست آمریکایی ها اتفاق افتاد، حقوق ملت ایران پایمال نشد؟
آیا سرنگونی هواپیمای ایرباس و کشته شدن بیش از 200 زن و کودک و پیر و جوان مظلوم و بی گناه ایرانی، پایمال شدن حقوق یک ملت نیسـت؟
آیا گرفتن حق توحش از ملت ایران در زمان پهلوی، پایمال شدن حق ملت ایران نبوده است؟
آیا مخالفت با انرژی هسته ای که جوانان این مرز و بوم آن را بومی کرده و به آن دست پیدا کرده اند، ضایع کردن حق این ملت نیست؟
آیا پشتیبانی و حمایت همه جانبه از رژیم بعث عراق در جنگ 8 ساله، از بین بردن حق ملت ایران نیست؟
آیا 30 سال تحریم های ظالمانه علیه این ملت، ضایع کردن ملت ایران نیست؟
آیا بلوکه کردن اموال و دارایی های ایران توسط آمریکا ضایع کردن حق ملت ایران نیست؟
چرا این حقوق که سالیان درازی است توسط غرب و آمریکا ضایع شده است را کسی پیگیری نمی کند؟
من پا از این فراتر می نهم آیا مردم مظلوم عراق و افغانستان و فلسطین و ... که سال هاست در چنگال ظالمانه ابر قدرت ها قرار دارند بشر نیستند؟ احتمالا بیش از 1 میلیون انسان بی گناهی که در عراق کشته شده اند از نظر نظامیان آمریکایی انسان نبوده اند.
همه دنیا می دانند که از سال 1945 تا اواخر همین قرن آمریکا برای سر نگونی بیش از 40 دولت خارجی و سرکوبی بیش از 30 جنبش ملی، مردمی که علیه رژیم های غیر قابل تحمل خود در ستیز بودند تلاش کرده است. آیا این ملت ها و دولت ها  حقوقی نداشته اند؟
آیا بشر با بشر فرق دارد؟
اما در مورد دموکراسی
باید گفت عملکرد این شبکه ها در قبال دموکراسی شباهت زیادی به دموکراسی از نوع بوشی دارد. یعنی کس با ما نباشد علیه ماست. لذا شما در هر شبکه ای اگر بخواهی مخالف مجری، شبکه و یا سیاست های آمریکا و غرب سخنی بگویی به دلایل مختلف مانند کمبود وقت قطع شده و بعد از آن متهم به وزارت اطلاعات جهوری اسلامی و ... می شوی. در آخر هم مجریان به خود اجازه می دهند هر مطلبی در مورد شما بگویند چون شما مخالف آنها هستید.
در ضمن فرقی نمی کند که منتقد این شبکه ها مسلمان، کمونیست، مجاهد، چپی یا راستی باشد. تنها چیزی که مهم است این است که شما موافق سیاست های آنها صحبت کنید نه مخالف آنها. 
آیا این دموکراسی همان دموکراسی از نوع بوشی نیست؟
شما قضاوت کنید.

معرفی وبلاگ


همان طور که می دانید جنگ امروز، جنگ فرهنگ است. لذا کشورهای بیگانه طی سال های اخیر با در دست گرفتن رسانه ها، سعی در تاثیر گذاری بر افکار و عقاید مخاطبین خود نمونده اند.
صاحبان رسانه با ارسال امواج سیاه و ایجاد فضای دروغین برای مخاطبین، افکار آنها را برای رسیدن به اهداف مورد نظر خودشان آماده می کنند. در این میان ایران عزیز ما نیز مستثنی نبوده است. لذا شما طی سالیان گذشته دیده اید که امواج سیاه این رسانه ها به شکل های مختلف وارد حریم خصوصی مردم ایران شده و در تمامی مدت سعی شده به شکل های مختلف افکار و عقاید ملت ایران را استحاله کنند. لذا بر خود دیدم تا وبلاگی در این زمینه بارگذاری کرده و مردم عزیز خصوصا جوانان این مرز و بوم را آگاه کنم تا با درک و آگاهی از اهداف شوم دشمنان، فرهنگ اصیل و تمدن غنی خود را به آنها نفروشند.