۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

گزیده ای از زندگی نامه رها اعتمادی



رها اعتمادی  یا همان رها بنی اعتماد سیزدهم آبان ۱۳۶۳ در تهران در منطقه نیاوران  و در خانواده بسیار متعصب بهایی متولد شد. نام پدر او سهراب و مادرش سارا نام دارد. پدر او حسابدار بانک و مادرش خانه دار بود.
عموی رها اعتمادی (آرش) از نوکران و خدمتکاران دربار محمد رضا شاه پهلوی بود و به گفته سهراب (عموی رها اعتمادی) روزانه 10 ساعت از زندگی خود را در بهشت روی زمین (کاخ نیاوران) به کار و فعالیت مشغول بود. خانواده رها اعتمادی از اقشار مرفه جامعه به شمار می رفت. علت ثروت نیز وجود عمویی مهربان (آرش) بود که با کمک  های مختلف توانسته بود تقریبا افراد زیادی از اقوام را از فقر نجات داده و به زندگی آنها سر و سامانی بدهد. آرش (عموی رها اعتمادی) از ریخت و پاش های پهلوی کمال بهره را برده و در مدت زمان کوتاهی توانسته بود بار خود و اقوامش را ببندد. کمک های آرش به اقوام و خانواده به اندازه ای بود که با آنکه آرش پسر سوم خاندان بنی اعتماد بود اما همه او را بزرگ خاندان به حساب می آوردند و در همه کارها با او مشورت می کردند.
حسن یا همان سهراب اعتمادی
رها اعتمادی در خاطرات خود می گوید پدر، همیشه عمویم را با عنوان "آرش واسطه" صدا می کرد. وقتی ازش می پرسیدم چرا اینجوری صداش می زنی؟ می گفت: آرش کار زیادی برای ما نکرده فقط پولایی که حقمونه و شاه نمی داده، با زبون خوش ازش گرفته و به دست صاحب اصلیش یعنی ما رسونده.
اما این وضعیت ثبات زیادی پیدا نکرد و بعد از انقلاب 57 و فرار شاه، آرش (عموی رها اعتمادی) مجبور به فرار از ایران شد.
آرش (عموی رها اعتمادی) چند هفته بعد از فرار شاه، تمام اموالش را به حراج گذاشت و با همکاری یکی از سرویس های جاسوسی انگلیس (آلفرد ریچ) به سوئد فرار کرد.
ارتباط عموی رها با خانواده خود همچنان ادامه داشت تا اینکه وضعیت در ایران بالا گرفته و انقلابیون شروع به برخورد با مخالفین نمودند پدر رها اعتمادی (سهراب) طی نامه ای به برادرش از او خواست تا راهی را باز کرده و به آنها کمک کند تا بتوانندایران را ترک کرده و از خطرات احتمالی نجات پیدا کنند.لذا بعد از نامه نگاری ها و پیگیری های مستمر پدر رها در سال 1364 در حالی که رها اعتمادی نه ماه بیشتر نداشت و هنوز با آب و هوای ایران و فضای صمیمی کوچه پس کوچه های ایران آشنا نشده بود مجبور شدند تا ایران را  به مقصد سوئد ترک کرده و زندگی را در جای دیگری از دنیا تجربه کنند.
رها اعتمادی یک خواهر و یک برادر بزرگتر از خود دارد. خواهر او ندا و برادرش بابی است که ریشه در اعتقادات مذهبی پدر خانواده دارد و از کلمه باب گرفته شده است.
خواهر رها 2سال و بردارش 6 سال از او بزرگتر هستند و رها اعتمادی آخرین و کوچکترین فرزند خانواده است. خانواده رها اعتمادی از ابتدای ورود به سوئد، فامیلی خود را از بنی اعتماد به اعتمادی تغییر داد تا هم هویت قبلی خود را تغییر داده و هم از طرفی از ریشه خود فاصله نگیرند.
رها اعتمادی یا همان رها بنی اعتماد سابق، خیلی زود توانست خود را با زندگی در سوئد وفق دهد. خانواده او برای اینکه رها از ایران کاملا جدا نشود سعی کردند در خانه به زبان مادری صحبت کرده تا حال و هوای ایران برای آنها تداعی شود. لذا رها اعتمادی فارسی را بسیار خوب حرف می زند طوری که انگار تمام عمرش را در ایران گذرانده است.
از طرفی حمایت های عموی رها از رها و خانواده اش همچنان ادامه داشت. به شکلی که رها از همان ابتدا با دستگاه های امنیتی و گروه های مخالف و ضد انقلاب و همچنین طرفدار پهلوی آشنا شده و خیلی سریع خود را عضوی از آنها دید.
او از همان ابتدا با نحوه فکری طرفداران پهلوی، سلطنت طلبها، حزب کمونیست کارگری و مجاهدین خلق و ... آشنا شده و در جلسات مختلف با حضور نمایندگان آنها در کنار عمویش حضور فعال داشت.
جلساتی که اعضای آن از جای جای دنیا ماهیانه گرد هم جمع می شدند تا تصمیمات خود را در راستای تاثیر گذاری و  نفوذ در افکار عمومی مردم ایران به روی دایره ریخته و در نهایت تصمیم واحدی اتخاذ کنند.
زمان این جلسات ماهیانه که هر بار در کشور و شهری برگزار می شد 2 ساعت بود و گاهی به 4 ساعت هم کشیده می شد. دفتر اصلی برای هماهنگی جلسات و فعالیت ها در انگلیس بود.
رها اعتمادی بعد مدت ها و به پیشنهاد عموی خود مسئول امور جوانان را دراین گروه ها به عهده گرفت که تا به حال نیز ادامه داشته است.
فصل تازه ای در زندگی رها:
در این جلسات بود که رها اعتمادی با شخصی تحت عنوان کیوان عباسی(از اعضای سرویس اطلاعاتی انگلیس ام آی 6 و همچنین از  دست اندر کاران رادیو و شبکه بی بی سی و عضو انجمن حمایت از جنبش های مدنی در ایران) آشنا شد و ایده شبکه اینترنتی در راستای تخریب دولت و حکومت ایران به فکرشان خطور کرد. شبکه ای که بعد ها "ببین تی وی" نام گذاری شد.
فکر و ایده راه اندازی تلویزیون از کیوان عباسی و در جلسه ای که در راستای حمایت از جنبش های خاموش یا به اصطلاح (جنبش های مدنی) درون ایران تشکیل شده بود به ذهن کیوان عباسی خطور کرد
کیوان عباسی ایده و فکر خود را با رها اعتمادی در میان گذاشت و بعد از هفته ها فکر و جذب حمایت های مالی (که عموی رها اعتمادی نیز یکی از حامیان بود) توانستند در  ماه مارچ  2006  شبکه ببین تی وی را تاسیس کنند.
این اولین گام رسانه ای رها اعتمادی بود و می توانست تجربیات خوبی را برای او به ارمغان بیاورد. کار با ببین تی وی پله پرشی بود که رها اعتمادی از آن بسیار خوب استفاده نمود.
همکاری و آشنایی با تلویزیون های فارسی زبان و شناخت فعالیتهای این بخش از جامعه ایرانی و ارتباط بیشتر با جوانان داخل ایران باعث شد رها اعتمادی با فضای داخل ایران آشنایی بیشتری پیدا کرده و به فکر گسترش فعالیت های خود بیفتد.
رها اعتمادی سعی کرد در ابتدا به عنوان عنصری پشت پرده با شبکه ببین تی وی و تحت عنوان عضوی از  اعضای موسس شبکه باشد و کمتر در اذهان عمومی دیده شود اما  بعد از آشنایی بیشتر در ماه می 2006 و به پیشنهاد کیون عباسی، رها اعتمادی تصمیم گرفت فعالیت رسمی و علنی خود را در این شبکه آغاز نماید.
رها اعتمادی در ماه می 2006 اولین برنامه خود را در شبکه ببین تی وی اجرا کرد و چهره خود را به مخاطبین شبکه نشان داد و معرفی کرد.
فعالیت های شبکه بسیار خوب پیش رفت و  کیوان عباسی با شناسایی و گزینش جوانان مجرب توانست یک گروه 14 نفره و یک دست تشکیل داده و طی مدت زمان کوتاهی نظر مسئولان و سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی را به خود جلب نماید.
البته کارهای پروژه ای غیر از فعالیت های  شبکه به افراد دیگری سپرده می شد تا فضای فکری بیشتری برای عوامل اصلی شبکه به وجود آید.
تیم  ثابت ببین تی وی ( امیر شیخ – محمد کازرونی - روشنگ نیاغی – کریس ویلیامز – ادوارد مندوزا – فرناز داوودی – بزل عصفوری - تیام رحیمی – ملیسا شوشاهی – رها اعتمادی – بابک اخوی) بود.
شبکه ببین تی وی با جلب حمایت های مسئولان آمریکایی و انگلیسی خیلی سریع توانست گستره فعالیت خود را بیشتر کند به شکلی که به چند کانال مختلف تبدیل شد.کانال هایی تحت عناوین "ببین", "میوزیک", لایف" و "وی پاد".
رها اعتمادی تا نوزده سالگی در سوئد زندگی کرد و به فعالیت های خود ادامه داد.
آشنایی رها اعتمادی با گروه ها و اشخاص با نفوذ، راه را برای تحصیل او باز کرده و او با استفاده از این نفوذ و همچنین کمک عموی خود توانست بدون هیچ مشکلی خیلی سریع در  رشته های روان شناسی و جامعه شناسی شروع به تحصیل  کرده و سپس  برای ادامه ی تحصیل به آمریکا برود و تا پایان تحصیل (چهار سال)  در آنجا بماند.
رها اعتمادی در آمریکا نیز بیکار ننشست و  تحت پوشش فعالیت های هنری سعی در ارتباط با هم سن و سالان خود و جوانان کرده و از این طریق نیروهای مستعد جهت همکاری با جنبش های ضد ایرانی را گزینش نموده و به مسئولین مربوطه معرفی نماید.
رها دراین کار بسیار موفق ظاهر شد و طی مدت زمان کوتاهی توانست افراد زیادی را از این طریق عضو جنبش های ضد ایرانی نماید.
بعد از گذشت دو سال فعالیت در آمریکا، رها اعتمادی به عنوان مسئول گروه "جوانان بدون مرز" انتخاب شد. این گروه زیر نظر سازمان اطلاعاتی انگلیس کار می کرد و مستقیم از آنها دستور می گیرد.
این گروه با حمایت های سرویس های جاسوسی انگلیس وظیفه تغییر نگرش در افکار و اذهان  جوانان را دارد.
گروه "جوانان بدون مرز" در اصطلاح ماکت یک پروژه بزرگ و ضد ایرانی است که طرح آن از سال 2007 در آمریکا تهیه و تصویب شده و به صورت آرام آغاز به کار کرده است. شعار این گروه همه چیز برای هدف است.
افراد  این گروه بسیار خاص هستند
از همه نوع تفکر و اعتقاداتی (سنی، شیعه، بهائی، کمونیست، لائیک، شیطان پرست، صوفیه و  یهودی) در این گروه ها حضور دارند.  علت استفاده از همه گونه اعتقادات در این گروه "جوانان بدون مرز"، آشنایی با حیطه فکری آنها و استفاده و با نقاط قوت و ضعف آنها آشنا شده تا بتوانند مخاطبین خود را به خوبی شناسایی و آنالیز کنند.
اعضای گروه برای ورود به این سیستم و گروه "جوانان بدون مرز" باید شرایط بسیار سخت و خاصی را طی کرده و در آزمون های مختلف شرکت کنند و نمره قبولی بیاورند. بعد از طی کردن مراحل مختلف و قبولی در آزمون های تئوری و عملی، آنها می توانند به عنوان یکی از اعضای گروه "جوانان بدون مرز" به کار مشغول شوند.
از جمله آزمون های آنها آشنایی با رسانه ها اعم از خبرسازی، گزارشگری، فیلم برداری، تدوینگری و به طور کلی فعالیت های رسانه ای اعم ازتلویزیون، ماهواره و اینترنت است.
مرحله بعد آشنایی کلی با موسیقی و گروه های مختلف آنهاست.
آموزش ادبیات فارسی، انگلیسی به عنوان حداقل ها.
در کنار اینها حضور در آزمون های مختلف و هدفمند  که در راستای  رسیدن به اهداف گروه برنامه ریزی شده و  اجرا می شود. فعالیت هایی مانند لخت شدن در کنار سایر افراد گروه و خوابیدن با آنها بود. روابط آزاد و بی حد و مرز بین اعضای گروه به گونه ای که قبح آن کاملا شکسته شود.
هر یک از اعضای گروه موظف است روزانه حداقل یک ساعت به صورت عریان در کنار سایر اعضای گروه مشغول به فعالیت باشد.
کلیه افراد گروه باید مجرد باشند و حق ازدواج با افراد غیر از گروه را ندارند.
ازدواج با اعضای گروه نیز نباید مانعی برای روابط آزاد با سایر افراد گروه باشد.(هیچ محدودیتی در روابط وجود ندارد)
در صورت تخلف یکی از اعضای گروه هرتصمیمی که توسط مسئول گروه گرفته می شود لازم الاجرا است.
 حیطه فعالیت گروه در ابتدا  تا 3 سال در آمریکا و انگلیس و بعد از سه سال فعالیت و قبولی در آزمون های مختلف هر شخص باید با فعالیت های مختلف اینترنتی و .... سرپرستی یک گروه 50 نفری از ایرانیان داخل کشور را  به عهده بگیرد.
گروه " جوانان بدون مرز" از سال 2007 کار خود را شروع کرده و خیلی سریع توانسته توسعه پیدا کند به شکلی که طی سه سال بیش از 150 گروه مختلف به گروه "جوانان بدون مرز" پیوسته و در حال انجام فعالیت می باشند.
رها اعتمادی بعد از آشنایی ابتدا به عنوان یکی از اعضای گروه "جوانان بدون مرز" کار خود را آغاز کرد و  بعد از مدتی به عنوان ریاست یک گروه انتخاب شده و به فعالیت های خود ادامه داد.
رها اعتمادی بعد از دو سال فعالیت در آمریکا (به عنوان مسئول یکی از گروه های "جوانان بدون مرز") از طرف سرویس اطلاعاتی انگلیس به عنوان مسئول بازرسی و ناظر کل گروه های "جوانان بدون مرز" معرفی و منتصب شد.
هم اکنون گروه "جوانان بدون مرز" شعبه های مختلفی در کشورهای مختلف دنیا دارد که از آن کشورها می  توان به فرانسه، آلمان، سوئد، ایتالیا، عربستان، و برخی کشورهای خاورمیانه از جمله امارات متحده عربی، بحرین و ایران اشاره کرد.
اعضای گروه "جوانان بدون مرز" در ابتدای عضویت تعهد می دهند همه زندگی خود را صرف هدف جمعی گروه کرده و از هیچ کاری دریغ نکنند. هر شخص باید طی سال  حداقل 2 نفر عضو دائم (که به عضویت گروه "جوانان بدون مرز" درآیند)را به گروه معرفی کند. لازم به ذکر است در صورت عدم تایید عضو معرفی شده، باید شخص دیگری را جایگزین نمایند.
جهان آزاد از دیگر شعارهای این گروه است و آنها تخمین می زنند با گسترده کردن فعالیت های این  گونه خیلی سریع می شود به اهداف مورد نظر  رسید و آن اهداف را جامه پوشاند.
رها اعتمادی بعد انتخاب به عنوان مسئول بازرسی و ناظر کل گروه های موجود "جوانان بدون مرز"،  به انگلیس سفر کرده و کارها را از همانجا پیگیری و ادامه داد.
همان طور که قبلا گفته شد یکی از مسائلی که در گروه "جوانان بی مرز" مد نظر مسئولان بوده و هست بحث موسیقی و روابط آزاد است.
به گفته رها اعتمادی، تقریبا همه اعضاء و مسئولین گروه های "جوانان بدون مرز"، با موسیقی آشنایی داشته و خواننده و یا نوازندگی می دانند.
خود رها اعتمادی در این زمینه می گوید من که ناظر و مسئول  هستم می بایست از بقیه اعضاء و نیروها سرتر باشم لذا در مدت کوتاهی سعی کردم تا با کارهای هنری و افراد سرشناس در این زمینه آشنا شده و با آنها رابطه دوستی برقرار کنم.
با آنکه من تا چهارده سالگی به ندرت موسیقی ایرانی گوش کرده ام و حتی نام ترانه سرایان سرشناس ایران را هم نمی دانستم. اما در راستای رسیدن به اهداف گروه، از هیچ چیزی دریغ نکردم  و با خود گفتم هیچ مانعی نباید جلوی ما را بگیرد لذا ما باید به هر طریق موجود به هدفمان برسیم و به طور کلی نه توی کار نداریم.
پشت کار رها اعتمادی و کمک های مختلفی که از گوشه و کنار به او می شد به او کمک کرد تا خیلی زود خود را
به پیش براند تا آنجا که سال گذشته رها اعتمادی با برقراری ارتباط با گوگوش و دادن ترانه ای (که البته سروده خود او نیست) به او توانست نظر این خواننده را به خود جلب کرده و او را قانع کند که این ترانه را اجرا کند.
این ترانه سروده مهران سمیعی است که یک جوان ایرانی با ذوق و با هنر است که شعرهای خود را در اینترنت با عناوین مختلف به فروش می گذارد و از این راه خرج دانشگاه و تحصیل خود را در می آورد. از سرودهای او میتوان از پاکی، نترسیم، من همینم، دلتنگی، برایم بمان و زندگی بی نهایت اشاره کرد.
رها اعتمادی با خرید اینگونه شعرها و معرفی آنها به عنوان شعر خود، توانسته نظر برخی خواننده ها را به جلب کرده و با آنها ارتباط برقرار کند.
این شعرها و همچنین سایر کمک های جانبی  وسیله ای برای ورود رها اعتمادی به کنسرت ها و گروه های موسیقی و آکادمی ها شد.
شرکت در این گونه جلسات زمینه ای بسیار مستعد  برای گروه "جوانان بدون مرز" فراهم می آورد  زیرا جوانان مستعدی در این مکان ها دور هم  جمع شده و زمینه جذب آنها به  گروه "جوانان بدون مرز" بسیار بالاست.
رها اعتمادی در سال 1388 به همراه تعدادی از مسئولین گروه های "جوانان بدون مرز" برای نظارت و گسترش فعالیت ها به ایران سفر کرده و این سفر مصادف بود با جریان ها و اعتراضات داخلی ایران که رها اعتمادی نیز از فرصت استفاده کرد و با بسیج کردن گروه های داخلی همزمان به خیابان ها ریخته و توانستند نقش بسزایی در این جریان بازی کنند.
رها اعتمادی تصویر خود را در فیس بوک در حالی که نقاب به چهره زده و در حال اعتراض است گذاشته و یاد آن روزها را زنده نگه داشته است.
سفر به ایران فصل تازه ای برای رها اعتمادی بود لذا بعد از برگشت از ایران رها تصمیم گرفت تا فعالیت های خود را در جنبه های مختلف برای جوانان داخل ایران گسترش دهد.
همان طور که  قبلا گفته شد این گروه (جوانان بدون مرز) حد و مرزی ندارد لذا فعالیت هایش به یک قسمت مربوط نمی شود. به همین دلیل رها اعتمادی با همکاری کیوان عباسی (که قبلا تجربه کار در ببین تی وی را با وی داشته) صحبت کرد و او را قانع کرد تا با کمک و همفکری همدیگر اقدام به زدن شبکه ای تحت عنوان من و تو نمایند.
ایده این شبکه در جلسات ماهانه احزاب و گروه ها مطرح شد و بعد از تایید به تصویب رسیده و با مسئولین انگلیسی در میان گذاشته شد. قرار شد  این شبکه به مدیریت کیوان و مرجان عباسی و گروهی که قبلا با هم در ببین تی وی کار می کردند تاسیس شود. هزینه های شبکه و جذب نیرو و امکانات هم مشخص شده و قرار شد این شبکه از حمایت های کلیه احزاب و گروه ها و همچین دولت انگلیس  برخوردار شود  لذا از همان ابتدا آرشیو بی بی سی در اختیار کیوان عباسی قرار گرفت تا فیلم ها و فایل هایی که نیاز دارد گزینش کرده و درخواست دهد.
شبکه من و تو به قول رها بعد از یک سال و 6 ماه دوندگی رها اعتمادی، کیوان عباسی و دوستان به نتیجه رسید و در 6 آبان 1389 شروع به فعالیت کرد.
کلیه افرادی که در شبکه من و تو فعالیت می کنند عضو گروه "جوانان بدون مرز" هستند. کیوان عباسی، مرجان عباسی،تیام،سومی، امید و سالومه سید نیا نیز هر کدام مسئول یک گروه "جوانان بدون مرز" در انگلیس هستند که زیر نظر رها اعتمادی در حال فعالیت می باشند. روند گزینش و مشغول به کار شدن افراد مذکور خیلی سریع طی شده و خیلی سریع این افراد  شروع به فعالیت نمودند.
سیر برنامه ها، موضوعات مختلف که در برنامه های شبکه من و تو مطرح می شود، اهداف برنامه ها و حتی نوع پوشش و رفتار مجریان و دست اندر کاران شبکه من و تو حاکی از فعالیت رها اعتمادی و گروه "جوانان بدون مرز" است که در پی رسیدن به اهداف خود می باشند.
یکی از مهمترین روش هایی که در اجرای برنامه ها بسیار به آن تکیه می شود ارتباط صمیمی و عامیانه با مخاطب است.
کیوان عباسی در جلسه معارفه خود (به عنوان مدیر شبکه من و تو ) علت شکست بی بی سی فارسی را در چند جمله بیان کرده و اعلام کرد نقاط ضعفی که در بی بی سی فارسی وجود دارد به هیچ عنوان نباید در من و تو اتفاق بیفتد و من فکر میکنم اگر  به این نکات توجه کنیم بسیار موفق خواهیم بود نقاط ضعف از قرار زیر است:
1- بی بی سی شبکه ای خبری است و ما نباید خبری باشیم
2- بی بی سی شبکه ای سیاسی است و ما نباید سیاسی باشیم
3- بی بی سی شبکه دوران بحران هاست یعنی زمانی که داخل ایران آشوب و اعتراض است مخاطبان بی بی سی افزایش چشم گیری دارند ولی در زمان های عادی میزان مخاطب به حداقل می رسد.
4- ارتباط مجریان و عوامل بی بی سی با مخاطبین خود بسیار سنگین و سخت است و حتی ممنوع است با مخاطبین خود رابطه برقرار کنند.
کیوان عباسی با ذکر کردن نقاط ضعف بی بی سی فارسی اعلام کرد تمامی نقاط ضعف باید برطرف شود به این گونه که:
1- من و تو باید برای همه اقشار و سنین برنامه داشته باشد (تنوع برنامه ای با حداکثر برنامه ها)
2- من و تو باید طوری عمل کند که در اذهان مردم شبکه ای فرهنگی تصور شود.
3- من و تو باید به گونه ای عمل کند که در زمان های عادی و به قولی وضعیت سفید به جذب مخاطب پرداخته و آنها را پای شبکه نگه دارد تا در زمان بحران ها و با پخش برنامه های هدفمند بیشترین تاثیر را بر روی مخاطب خود بگذارد.
4- ارتباط عوامل و مجریان شبکه من و تو با مخاطبین باید بیشتر از هر شبکه ای باشد که تا کنون بوده لذا ارتباط از طریق فیس بوک برای برنامه و مجری الزامی خواهد بود.
در ضمن این حالت صمیمیت و نزدیکی بین مجریان و مخاطبین باید در نحوه اجرا و صحبتها و همه چیز حتی در برنامه های  خبری نیز باید دیده شود.
5- بعد از برقراری ارتباط افراد مستعد از جای جای ایران شناسایی و برای عضویت در گروه "جوانان بدون مرز" معرفی شوند.
6- مقدمات کار و عضویت نیروی انسانی جدید اعم از تشکیل فرم گزینش تا .... بایستی با تایید و امضای رها اعتمادی باشد.
7- یکی از اولویت های گزینش افراد به گروه "جوانان بدون مرز"  داشتن  مذهب بهائیت و دین یهودیت است.
رها اعتمادی در جلسه ای تحت عنوان جذب خودی ها در سال گذشته اعلام کرد اولویت در جذب نیرو باید به بهائیان و یهودیان تعلق گیرد زیرا ضریب امنیتی را بالا می برد و از طرفی موجب یک دست شدن خواهد شد.
او در ادامه افزود حتی المقدور سعی شود افرادی که از استعداد بالای برخوردار هستند قبل از گزینش به گونه ای بر روی آنها کار شود تا ابتدا به مذهب بهائیت یا دین یهودیت  ایمان آورده و بعد وارد کار شوند تا در آینده برای مجموعه  مشکلی پیش نیاید.
درحال حاضر رها اعتمادی درکنار شبکه من و تو در پی تاسیس انجمن بهائیان ایران در انگلیس است تا بتواند بهائیان ایرانی را دور هم جمع کرده و به فعالیت های  آنها جهت بدهد.
ترانه من همینم سروده سروده مهران سمیعی که رها اعتمادی آن را به نام خود معرفی نموده نیز. درحال حاضر در حال اجرا توسط خانم گوگوش است که بعدا آلبوم آن بیرون خواهد آمد.
زندگی نامه رها اعتمادی (رها بنی اعتماد) با استناد به زندگی نامه شخصی، خاطرات و دست نوشته های مرتضی صابر از اعضای زاویه گرفته و جدا شده گروه "جوانان بدون مرز" است که چندی پیش در فضای اینترنت پخش شد.
کسانی که در پی مستنادات فوق (اعم از تصویر، فیلم ، نامه ها، خاطرات و  دست نوشته) هستند می توانند در قسمت نظرات اعلام نیاز کنند تا با شرایط خاص در اختیار آنها گذاشته شود. با تشکر

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

فرار شبکه های ماهواره ای از مخاطبین



فرار شبکه های ماهواره ای از مخاطبین
 چرا شبکه ای مانند من و تو در برنامه های خودش تماس تلفنی مستقیم نمی گذارد؟
سالهای سال است به شکل های مختلف، از احزاب، گروه ها، شبکه ها و برنامه های مختلف شنیده و دیده ایم که همه ادعا می کنند  اکثر یا تمامی مردم ایران حامی و طرفدار شبکه، حزب و گروه آنها هستند.
شبکه های سیاسی و فرهنگی و ....  هر کدام به نوعی ادعا می کنند که اکثر یا تمامی مردم ایران طرفدار آنها هستند.
اما نمی دانم این شبکه ها که ادعای آزادی دارند چرا صدای مخاطبین (مردم ایران) یا همان به اصطلاح طرفداران خود را سانسور می کنند یا حاضر به شنیدن صدای آنها نیستند. چرا در هنگام تماس زنده تلفنی صدای آنها قطع می شود.
فقط زمانی به آنها اجازه صحبت داده می شود که در راستای اهداف خودشان صحبت شود در غیر این صورت تماس گیرنده طرفدار حکومت (اطلاعاتی، بسیجی یا مزدور) خوانده شده و صدایش قطع خواهد شد.
این روند همان دکترین آقای بوش است که چند سال پیش در مجامع عمومی اعلام کرد هرکس با ما نباشد علیه ماست.
شبکه های ماهواره ای سالیان سال ادعا می کردند که فرقشان با صدا و سیمای جمهوری اسلامی این است که  با مردم ارتباط زنده برقرار می کنند و صدای آنها را به گوش کرده و به گوش جهانیان می رسانند.
بگذریم از اینکه هر زمان بر علیه آنها بود صدای مخالف به بهانه های مختلف (ببخشید اشتباهی دستم رفت روی دکمه و قطع شد، این صحبت ربطی به موضوع برنامه ندارد، من نمی گذارم صدای طرفداران جمهوری اسلامی از تریبن ما پخش شود، وقت کم است ، شما مزدور هستید، شما از نظام پول می گیرید و .... که خودتا بهتر می دانید) قطع شد.
اما با این حال هر چند گاهی تماسی از زیر فیلترینگ شدید و سیستم های پیشرفته قطع صدا و یا پخش صدا با تاخیر فرار می کرد و صدای مخالفین هم به گوش مخاطبین می رسید.
این شد که سردمداران شبکه های ماهواره ای تصمیم گرفته اند تماس تلفنی را از شبکه های خود بردارند.
علت چه چیزی ممکن است باشد؟
1- احتمالا آنها تحمل شنیدن صدای مخالفین خود (جوانان و مردم ایران) را ندارند.
2- اربابان آنها تاب شنیدن صدای حق را ندارند
3- تماس و برنامه زنده تلفنی جز رسوایی چیزی برای آنها ندارد
4- و ....
لذا تاکتیک عوض می شود و شبکه هایی مانند فارسی 1 و من و تو روی کار می آید.
شبکه هایی که فقط از طریق ایمیل و یا پیامگیر با مخاطبین خود در ارتباطند یا بهتر بگویم اصلا در ارتباط نیستند.

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

بفرمایید شام یا بفرمایید گسترو دیپلماسی؟



"بفرمایید شام" یا بفرمایید "گسترو دیپلماسی"؟
 برنامه "بفرمایید شام" برنامه ای است که در شبکه ماهواره ای "من و تو 1" ساخته و پخش می شود. این برنامه در ابتدا توسط یکی از استودیوهای رسانه ای انگلیس به نام آی تی وی (ITV) " و تحت عنوان "Come Dine With Me"(به معنای بیا با من شام بخور) تولید و پخش می شد. اما شبکه من و تو 1 که تحت حمایت دستگاه دیپلماسی عمومی لندن است، برای اجرایِ بهتر ماموریت خود، حق ساخت و پخش این برنامه را دریافت کرد
در این برنامه، 4 شرکت کننده که هرگز یکدیگر را ندیده اند، باهم رقابت می کنند و هر شب یک نفر از شرکت کنندگان در خانه ی خود به صرف شام و پذیرایی، میزبان 3 نفر دیگر خواهد شد. آنها در هنگام بازگشت به خانه خود به میزبان و با توجه به دست پخت و میهمان نوازی وی امتیاز می دهند و کسی که امتیاز بیشتری را دریافت کند در شب آخر 1 هزار پوند جایزه خواهد برد.
اما این تمام ماجرا نیست و تنها ظاهر مسابقه است. آنچه که باعث شد شبکه" آی تی وی (ITV) " بابت طراحی و ساخت و تولید چنین برنامه ای، جایزه 2009 جامعه تلویزیونی رویال انگلیس و همچنین جایزه ویژه 2011 باشگاه صنایع رادیو و تلویزیون انگلیس را از آن خود کند ترویج "لایف استایل" و همچنین استفاده از "گسترو دیپلماسی" یا همان "دیپلماسی غذا" است که در این خصوص توضیح داده خواد شد.
شبکه" آی تی وی (ITV)که طراح اصلی این برنامه است در سایت خود اذعان می کند که برای ترویج سبک زندگی (لایف استایل) به تولید برنامه مبادرت می ورزد.
شبکه ماهواره ای "من و تو 1" نیز با بهره گرفتن از قالبِ برنامه "Come Dine With Me" برای انتقال محتوای مورد نظر خود اقدام به ساخت و پخش برنامه ای شبیه این برنامه نموده است تا تاثیر گذاری بیشتری بر مخاطب خود نموده و به اهداف شوم خود برسد.
برمایید شام
 بفرمایید شام و ترویج سبک زندگی غربی
بدون تردید دستگاه دیپلماسی لندن قصد ندارد با صرف هزینه هنگفت و جایزه میلیونی، صرفا دستپخت ایرانیان را ارتقا دهد و نسبت به اولویت های دیپلماسی انگلیسی خود علیه ایران بی اعتنا باشد.
قهرمان اصلی بفرمایید شام، که در واقع بخشی از مخاطبان شبکه من و تو 1 هستند؛ برای حضور در مسابقه لازم است که به منزل میزبان آن شب بروند؛ لذا طبق گزاره های سبک زندگی غربی، همراه خود یک بطری مشروب الکلی به خانه میزبانی که اولین بار در خانه او میهمان می شوند می برند. از آنجا که مخاطب این برنامه فارسی زبان، مسلمان و ایرانی است و حدود شرعی اسلام را برمی تابد؛ در گام نخست، خطوط قرمز شرعی مخاطب را در می نوردد و شرب خمر را عادی سازی و قبح زدایی نموده و به امری متعارف و مقبول بدل می کند.
پس از ورود به منزل میزبان، از آنجا که شرکت کنندگان عموما 2 زن و 2 مرد هستند که تاکنون همدیگر را هرگز ندیده اند، پس از اولین دیدار با هم دست داده و جنس های مخالف صورت یکدیگر را می بوسند، که این امر به طور مشخص از سوی تهیه کنندگان برنامه توصیه می شود.
نوع دکوراسیون منزل میزبان، نوع پوشش افراد، طرز رفتار و معاشرت شرکت کنندگان و همچنین اصطلاحات غیر فارسی که در کلام آنها به طور ناخودآگاه به کار برده می شود عموما بر اساس سبک زندگی غربی است.
نوع پیش‌غذاها ، غذاها و دسرها نیز نیت این برنامه را برای تغییر ذائقه مخاطب ایرانی به ذائقه غربی، فاش می کند.
مراوده ای که میان زنان و مردان در این برنامه صورت می گیرد، مروج روابطِ باز میان زن و مرد مسلمان ایرانی است.
برخلاف اینکه عموم زنان جامعه انگلیس بسیار کم آرایش می کنند؛ آرایش زنان شرکت کننده در این برنامه غلیظ و زننده است و صرفا برای مخاطب ایرانی در نظر گرفته می شود.
شرکت کنندگان در برنامه بفرمایید شام، ساکن لندن هستند و این برنامه زندگی ایرانیان مهاجری را به تصویر می کشد که چگونه در فرهنگ غرب استحاله شده و فرهنگ ایرانی اسلامی خود را به سکولاریسم و لیبرالیسم غرب واگذار کرده اند و در مواجهه با غرب غافیه را باخته اند و سکولار شده اند. بفرمایید شام، هرگز از ایرانیان مسلمانی که در انگلیس بقای معنوی خود را حفظ کرده اند؛ مثل زنان محجبه ایرانی ساکن لندن، استفاده نمی کند.
در واقع بفرمایید شام، طعم "سبک زندگی غربی" ایرانیان ذوب شده در فرهنگ غرب را به مخاطب ایرانی می چشاند
بفرمایید شام
 بفرمایید شام و استفاده از "گسترو دیپلماسی"
"گسترو دیپلماسی" یا همان "دیپلماسی غذا" نوعی از دیپلماسی عمومی است که در آن، کشوری برای دستیابی به چهره ای موجه در بین جهانیان غذاهای کشور خود را به رخ آنها می کشد و ضمن نفوذ در ذهن و قلب مردم جهان، آنها را به سمت فرهنگ خود جذب می‌کند.
"دیپلماسی غذا" به ساده‌ترین بیان، بدست آوردن ذهن و قلب مردم از طریق اشتها و علاقه آن‌ها به غذا است.
گفتنی است، کشورهای کُره و تایوان در حال حاضر پیشتازان "گسترو دیپلماسی" هستند و برای این کار هزینه های گزافی پرداخت کرده اند. برای نمونه سریال جواهری در قصر(یانگوم) به منظور معرفی غذاهای کره ای به مردم نقاط مختلف دنیا و پیشبرد "گسترو دیپلماسی" خود، ساخته و در کشورهای متعددی به نمایش در آمد.
یک مثل قدیمی در دیپلماسی عمومی آمریکا می‌گوید "با شناختن ما، ما را دوست خواهید داشت". اما دیپلماسی غذای کره‌ای‌ها و تایوانی‌ها کمی متفاوت است و می‌گوید، "با چشیدن ما، ما را دوست خواهید داشت ".
برنامه بفرمایید شام، در قالب مسابقه جذاب آشپزی، مخاطب ایرانی را ابتدا با ادبیات آشپزی غربی و نام غذاهای آنها و استارتر(پیش غذا)، مین کورس(غذای اصلی) و دسر آشنا می کند؛ نحوه طبخ غذاهای غربی را در خلال برنامه به او می آموزد و نهایتا چهره ی غرب را از طریق گسترو دیپلماسی به روی این مخاطب ایرانی می گشاید. البته گاهی هم که غذای ایرانی طبخ می شود آن را با ملقمه ای از غذای غربی در هم می آمیزند و مثلا قورمه سبزی را با مشروب الکلی می خورند